چهار قانون طلایی برای روابط محبت آمیز میان زن و شوهر
واقعیتها سختتر از رؤیاست. خیلی سختتر. رؤیاها بیشتر میروند سمت خوشیها و سختیها را فراموش میکنند. هنگامیکه اولین قدم را برمیداری، آغاز واقعیت است. دختر و پسری که میخواهند با هم بروند زیر یک سقف و ثانیههای ماندهی زندگیشان را با هم باشند...
شفاف: واقعیتها سختتر از رؤیاست. خیلی سختتر. رؤیاها بیشتر میروند سمت خوشیها و سختیها را فراموش میکنند. هنگامیکه اولین قدم را برمیداری، آغاز واقعیت است. دختر و پسری که میخواهند با هم بروند زیر یک سقف و ثانیههای ماندهی زندگیشان را با هم باشند، تا وقتی به خانهی خودشان نرفتهاند، گمان میکنند همه چیز خوش است و همهچیز خرم. ازدواج در پس رؤیاهاست و طلاق پیشروی واقعیتها؛ واقعیتهای تلخ زندگی.
هر روز بیست و چهار ساعت است و هر ساعت شصت دقیقه و زن و مرد باید پنجاه سال، کمتر یا بیشتر با هم باشند. اتفاقات این دقیقههای این سالها واقعیتهای زندگی است. مرد میخواهد فوتیال ببیند از شبکه سه و زن میخواهد سریال شبکهی دو را ببیند. سر ظهر تابستان زن هوس انگور میکند و مرد حوصله ندارد برود بیرون. مرد نشسته است با مهمانانش میخندد و زن تنها توی آشپزخانه برای اینان چای میریزد و غذا میپزد. مرد دلش میخواهد تنها بنشیند و تکیه دهد به متکا و زن دلش میخواهد با مرد گپ بزند. اینها واقعیتهای زندگی است. واقعیتهایی که در ثانیههای یک خانه اتفاق میافتد نه در رؤیاها.
باید چیزی باشد که این واقعیتها را که گاهی تلخ است آسان کند. چیزی که نگذارد اندک واقعیتهای تلخ بر همه زندگی غلبه کند. تا وقتی محبت بین مرد و زن بر ثانیههای زندگی حکومت میکند، بسیاری از این اختلافات ریز و حتی درشت حل شدنی است. اما یادمان باشند همین اختلافات ریز و درشت پایههای استیلا و قدرت محبت و عاطفه را میلرزاند، اگر ..
باید چند قانون ساده بگذاریم برای زندگی؛ برای دوام دولت عشق.
قانون اول این باشد بد نیست: از هر چیزی میتوان برای محبت استفاده کرد؛ از کلمات، کار، آشپزی، ظرف شستن، تلویزیون دیدن، بازی با بچهها، حتی از خود اختلافات و اشتباهات. شما میخواهید این شبکه جعبهی جادو را ببینید و همسرتان آن یکی. این یک اختلاف است، میتوانید آن را تبدیل کنید به یک دعوا؛ کوچک یا بزرگش فرق نمیکند و میتوانید تبدیلش کنید به یک محبت. فقط باید اراده کنید و فکر کنید و انجام دهید. هیچ رازی هم در کار نیست. اگر نظر من را میخواهید اصلا تلویزیون نبینید.
قانون دوم هم طلائی است. هر دعوائی فقط دعواست و هر اختلافی فقط اختلاف و هر اشتباه فقط اشتباه. بحث سر شبکه تلویزیون، فقط سر شبکه تلویزیون است نه درباره نمک شام دیشب و رفتار خواهرزن یا خواهرشوهر. توی دعوا باید حد و مرز دعوا مشخص شود و نرود بالاتر از حد خودش. من گاهی که پسرم کار بدی میکند یا کار اشتباهی، و میخواهم دعوایش کنم قبل از اینکه دعوا کنم بهش میگویم من دوستت دارم و الان که دارم دعوا میکنم ربطی به دوست داشتن من ندارد، من به خاطر کار بدت دعوات میکنم. من دیدهام که هم دعواهایم مؤثر بوده و هم پسر من این دعوا را پذیرفته است.
قانون سوم، نگذارید اختلافات انباشته شود. یک اختلاف، دو اختلاف، ده اختلاف موجب فروپاشی محبت نمیشود، اما وقتی اینها شد صدتا، تبدیل میشوند به معضل. و آنوقت است که نمیشود حلشان کرد. هر اختلافی را همانجا حل کنید. و بهترین حل دعوا همان قانون نخست است، اختلاف را تبدیل کنید به محبت. توی خانهمان این قانون را داشتهباشیم، هر اتفاق ناخوشآیندی میافتد، فکر کنیم که چطور حلش کنیم. همهمان. حتی بچهها. مثلا مرد خانه نشسته است سر سفره. پلو بینمک است.
مرد میتواند چند کار کند. سادهترین راه غرولند کردن و حتی دعوا کردن است. راه دوم این است که این است سکوت کند. راه مهربانانهتری هم هست. مرد به زن بگوید برایم آب بیار و وقتی خانم میرود آب بیاورد، یواش نمک بپاشد. فقط باید مواظب باشد که شورش نکند. این هم میتواند یک قانون باشد همیشه راههای مهربانانهتری هست، فقط باید پیدایش کنیم.
قانون آخر این است که ما همیشه حواسمان باشد که باید محبتمان را نگه داریم و نگذاریم افول کند. اگر این اصل را داشته باشیم، خودمان قوانین حکومت دولت محبت را پیدا میکنیم. و از هر چیزی محبت درست میکنیم حتی از تلخیهامان.
:: بازدید از این مطلب : 631
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5